دروغ به عاملی روانی یا اجتماعی گفته میشود که فردی را وادار به بیان مطالبی خلاف واقعیتها مینماید. آدم دروغگو در اصل بیماری است که به دلیل مشکلات تربیتی، به ویژه در حریم خانواده خویش در آغاز رشد و سنین کودکی بدین حالت گرفتار شده است.
انسانها ذاتا «دروغگو به دنیا نمیآیند، بلکه عوامل محیطی است که سرانجام، آدمیزاد را به موجودی صادق و یا دروغگو تبدیل مینمایند، اینکه افراد دروغگو به چند دسته تقسیم میشوند و چگونه میتوان به نشانگان دروغ در آنها پی برد، بحث جالب وجذابی است.
گاهی انسانها اتفاقی و از سر ناچاری دروغ میگویند و معمولا چنین دروغگویانی در هنگام بیان مطالب غیرواقع، دستپاچه شده و نشانههای فیزیکی آشکاری را بروز میدهند.
مواقعی هست که آدمیزاد، بنا بر عادتهای نادرست دروغ میگوید و هر چند چنین افرادی از سر عادت و روزمرگی دروغ میگویند، با بر رسی تناقض کلامی آنان، به راحتی میشود به دروغشان پی برد.
زمانهایی هست که برخی افراد، از روی تعمد و سوابق دروغ به گونهای ماهرانه و حرفهای دروغ میگویند. این افراد به دلیل تکرار دروغ، در اصل مهارت شبیهسازی حق و باطل و یا به عبارتی ترکیب واقعیتهای غیر مرتبط با باطل مدنظر خویش را پیدا میکنند.
دروغگویان حرفهای و با سایقه، نهایت تلاش خویش را میکنند تا باکمترین نشانههای فیزیکی، بیان غیر واقعی خویش را مطرح نمایند؛ بنابراین، چنین دروغگویانی در نگاه اول، خونسرد به نظر آمده و با اعتماد به نفس خاصی، مطالب دروغ خویش را بیان مینمایند.
هرچند دروغگویان حرفهای و با سابقه، تلاش میکنند، در هنگام طرح مطالب غیرواقعی خود را خونسرد نشان دهند، ولی با تداوم رفتارهای اجتماعی متفاوت از طرف آنها و دقت در حرکات ماهیچهای صورت آنها و خندههای تقلبیشان، به راحتی قابل تشخیص برای کارشناسان و افراد آگاه در حوزه رواشناسی خواهند بود.
بنابراین هرچند دروغ دروغگویان حرفهای برای مردم عادی شبیه واقعیت به نظر برسد، مهارت تکرار باطل آنها برای جرمشناسان و روانشناسان به راحتی قابلیت تشخیص و تمییز دارد.
در میان تیپهای گوناگون دروغگو، دروغگویان حرفهای، بیشترین لطمات را بر محیط اجتماعی وارد آورده و به خاطر خصلت تعمد در بیان ماهرانه مطالب غیر واقع، صدمات جبران ناپذیری بر اخلاق اجتماعی جوامع وارد میکنند.
دروغگویان حرفهای، تصورشان این است که با تکرار ماهرانه مطالب غیر واقعی، امکانی برای خودنمایی و جلب توجه خواهند یافت، به گونهای که با خرید زمان از فرصتهای ممکن در راستای توجیه افکار عمومی بهرهبرداری کرده و در نتیجه به خواسته درونی خویش خواهند رسید.
چون عاملی روانی و یا اجتماعی مهمی، نگرش دروغگویان حرفهای را نادرست نموده است، پس قدرت بازدارندگی اخلاقی که در روانشناسی از آن به عنوان سوپر ایگو یا وجدان یاد میشود، در چنین افرادی ضعیف و بیمار پرورش مییابد؛ یعنی دروغگویان حرفهای در اصل باوری به حساب و کتاب فرا دنیوی نداشته و همه تلاششان را معطوف به اهداف مادی میکنند.
دروغگویان حرفهای به دلیل خلأهای روانی و اجتماعی مهمی که داشتهاند، از هوش و تخصص خویش تنها و تنها در راستای عوام فریبی و در نتیجه جلب توجه دیگران بهرهبرداری مینمایند و به دلیل همین انگیزه سیر ناشدنی، در جهت تظاهرسازیهای مشابه با حق مهارتهای بالایی به دست میآورند؛ بنابراین، اگر چنین دروغگویانی بر سرنوشت دیگران چیره گردند، مسیر رشد اخلاقی آنها را نیز به بیراههها هدایت مینمایند.
دروغگویان حرفهای به دلیل کهتریهای روانی اجتماعی گذشته خویش، نگرش سلیقهای و دلبخواهی به امور دارند و اگر بر مقدرات دیگران دست یابند و یا اینکه فرصت خودنمایی آنها، دوام بیشتری داشته باشد، صدمات جبران ناپذیری بر باورهای جوامع وارد نموده و باعث تزلزل اخلاق اجتماعی و سرانجام نابودی دیگران و خودشان خواهند شد.








